جدول جو
جدول جو

معنی لب ریز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لب ریز کردن
(سَ زَ دَ)
لبالب کردن. پر کردن تا لبه: تطفیح، لبریز کردن و لبریز گردانیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ کَلْ لَ / لِ زَ دَ)
فیضان. ریختن مظروف و بیشتر مایع از ظرف چون بیش از اندازه باشد.
- جام صبرلبریز شدن، ناشکیبا گشتن. بیش تاب نداشتن. صبر به آخر رسیدن.
- کاسۀ صبر کسی لبریز شدن، برسیدن شکیب او.
- پیمانۀ عمر کسی لب ریز شدن، برسیدن اجل او: چون پیمانۀ عمر او لب ریز شد... (تاریخ شاهی احمد یادگار ص 271)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لبریز کردن
تصویر لبریز کردن
پر کردن مملو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابریز کردن
تصویر ابریز کردن
بطعن کره ها را روغن کردن هنگامه کردن معرکه کردن
فرهنگ لغت هوشیار